گندم خانوم
پنجشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۸
نیامدم که بمانم
گاهی چیزی را حس می کنی که فقط با وبلاگ نویسی می توانی بیانش کنی.
.
.
.
این سه تا نقطه بی کلمه دارن می گن دیروز سه نفر رو از زندگی ام حذف کردم بدون ناراحتی.
احساس آرامشی که بعد از این کار دارم می گه چرا زودتر نتونستی تصمیم بگیری؟
گندم خانوم ۲:۱۸ بعدازظهر ???? گندم خانوم.
فید
|
ایمیل
|
خانه
من گندم هستم. همان که آدم خورد و از بهشت رانده شد. من گندم هستم. زاده اراده آدم و حوا
.
آرشیو
ژوئیهٔ 2009
اوت 2009
سپتامبر 2009
اکتبر 2009
نوامبر 2009
دسامبر 2009
ژانویهٔ 2010
فوریهٔ 2010
مارس 2010
آوریل 2010
مهٔ 2010
ژوئیهٔ 2010
اوت 2010
اکتبر 2010
دسامبر 2010
دوستان
روزهای بی خاطره
من فقط یک زن
ماجراهای دناتا
شاید
باغ بی برگی
رز سفید
گیلاس خانوم
آلوچه خانوم
من در غربت
باغچه کوچک ما
روزانگی هام
مطبخ شیما
شب های لیمویی
ندا
باران تابستان
دختر خورشید
هدیه
آستانه
نهال
ساروی کیجا
ویولت
خانم حنا
زندگی من
شبشیدها
ساناز
و زندگی مشترک
آرام
نیلوفر و بودنش
مرجان
تیلا کاکتوس
آنکس که نداند
مادر معشوقه همسر
خاطرات درگوشی من
شبهای بی ستاره من
خاطرات ویژه
خاطرات یک عاقد
دفترچه ممنوع
Free counter
???? ?? ???? ??????? ????????? ?? ??? ????? ???? ???????
?????
???.
????
??? ????? ??? ????
?????
???? ??? ? ???? ????? ?? ?? ??
?????
???.