Lilypie Maternity tickers
گندم خانوم
 
سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۸
مشکلات اوایل بارداری: نفخ
همه از ویار و تهوع صبح گاهی به عنوان بدترین تجربه های بارداری می گن ولی یه نفر پیدا نشد بگه نفخ از همه اینها بیشتر و بدتر ِ.
دو شب تا صبح نخوابیدم از معده درد و نفخ . استخوان های دستم از فشار درد معده درد گرفته بود. ولی نمی تونستم هیچ قرصی بخورم. فقط آب جوش و نبات و جوشانده نعنا.
دیروز که پیش دکتر رفتم گفت شربت معده ضرر نداره و اگه خواستی می تونی بخوری. در ضمن کلی از نی نی تعریف کرد که حالش خوبه و آزمایش ها هم خوب بودن.
دیروز بعد از این حرف های دکتر و بعد از اینکه خیالم از بابت سلامت نی نی راحت شد به چند نفر از باتجربه های فامیل خبر دادم که نی نی دارم و با راهنمایی های هر کدوم دیشب رو بدون معده درد راحت خوابیدم.
جریان معده درد از خوردن شیر ، سبزیجات ، نان لواش، حبوبات و آب معمولی ناشی می شد. چند روز گذشته من روزی 4 لیوان شیر می خورم و مقدار زیادی کاهو و کلم و سیب سبز و میوه.
حالا شیر رو با ماست و شیر گرم و عسل جایگزین کردم و میوه ها رو هم کمتر می خورم و کاهو و کلم رو هم حذف کردم و آب معدنی و نان سنگک رو هم از امروز مصرف می کنم و خیلی بهتر شدم.

فکر کردم نوشتن این تجربه برای بقیه خانم ها مفید باشه.

روزی چند بار به دانیال یادآوری می کنم که اتاق نی نی رو کم کم آماده کنیم و کمد دیواری بزنیم ولی بعد خودم می گم که هنوز زوده. از یکی دو ماه دیگه می خوام این کارها رو شروع کنیم شاید دلیلش این باشه که هنوز خاطره بد گذشته از ذهنم پاک نشده. نمی خوام برنامه ریزی کنم و بعد پشیمان بشم.
پرده اتاق نی نی حریر آبی آسمونی با راه راه های خیلی باریک زرد و طلاییه. اگه دختر باشه می خوام با صورتی و سبز و همون زرد و سایل اتاقش رو تکمیل کنم و اگر هم پسر باشه یک آبی دیگه با زرد و سبز.

کلی حرف دارم از این روزها ولی فعلا پراکنده نوشتن کافیه.
:)
شنبه، دی ۰۵، ۱۳۸۸
جوانه جدید
برای بار دوم در زندگی ام دارم رویش یک جوانه رو در وجودم احساس می کنم. حس زیبایی دارم که هیچ کلمه ای برای توصیفش پیدا نمی کنم.
می خوام از لحظه لحظه اش لذت ببرم. نمی خوام تا چند ماه به آینده اون و خودم و خودمون فکر کنم ،فقط الان و این لحظه رو دارم و تلاشی که می تونم برای زیباتر کردن لحظات این روزهام داشته باشم.

بابای بچه هم همکاری خوبی داره و کمک هاش واقعا عالی هستن.

امیدوارم که خدا این یکی رو برای ما بخواد و بدون مشکل به دنیا بیاد.
چهارشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۸
فکر نمی کردم یه روز با مادرشوهرم " حنا دختری در مزرعه" رو بشینم ببینم.