Lilypie Maternity tickers
گندم خانوم
 
یکشنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۹
من یک مادر
وقتی که من تصمیم گرفتم که وبلاگ بنویسم یعنی اتفاق مهمی افتاده.
اون اتفاق اینه که: من الان مامان یه پسر کوچولوی 24 هفته و خرده ای هستم.
یه پسر کوچولو که دستگاه ضربان قلب دکتر رو با لگدش تکون داد ولی نگذاشت که ضربان قلبش رو بشنوه و ما مجبور شدیم بریم سونو گرافی و همه ی چیزهای کوچولوش رو چک کنیم و این وسط فهمیدیم که یه پسر خیلی شیطون و خدا رو شکر سالم داریم.

الان هم که دارم می نویسم مدام اعلام حضور می کنه و در حال شیطنت مفرط هست. خدا رحم کنه به وقتی که دنیا بیاد :)

باوجودی که 24 هفته گذشته و هر ساعت رو با اطمینان از حضور بچه ام سر کردم ولی یه موقع هایی هست که باورم نمی شم جسم و روح و زندگی ام رو دارم با یکی دیگه شریک می شم. یه نفر که نگرانی براش تا آخر عمر رهام نمی کنه.
راستش هم ازش می ترسم و هم بابت بودنش خدا رو شکر می کنم و واقعا عاشقش هستم.

از این به بعد سعی می کنم بیشتر بنویسم. از خودم و احساس ام .
2 Comments:
Anonymous کتایون said...
دیدی گفتم " آقا پیتیکو "

امیدوارم هر دوتون سالم و سر حال باشین

Lilypie Maternity tickers
Anonymous vafa said...
وای گندم جان چقدر نظر گذاشتن اینجا سخته .. چقدر کم می نویسی خانومی .. من همش میام اینجا ببینم از نی نی و خودت چی نوشتتی اما خبری نیست.. نی نی ما هم الان 18 هفته شده اما هنوز نمی دونم آقا هستن یا خانوم !به من سر بزن

Lilypie Maternity tickers